بحث شفاعت

[راه نجات از شرّ غُلات]

بحث شفاعَت
شفاعتی که در قرآن است
(حقایق عریان)

تألیف:
حیدر علی قلمداران
(1368-1292 شمسى)

 

تصحيح و مراجعه:
اسحاق دبیری (رحمه الله)

 

 

مختصرى از كتاب
 
اين كتاب مربوط به بحث شفاعت است بیاری خدای متعال تقدیم طالبان حق و حقیقت میکنیم و امیدواریم که در جامعۀ گمراه ما باعث تنبه و هدایت شود، چه میدانیم علت اصلی و مهم نفرت نسل جوان از مسائل دین و ایمان همان نشر خرافات و بسط موهومات است که بنام حقائق دین درمیان این مردم در ترویج و گسترش است.
 

دانلود فایل Word

دانلود فایل PDF
 

زندگی‌نامه استاد حیدر علی قلمداران

حيدر علی قلمداران، نابغه‌ی گمنام
شايد کمتر کساني باشند که بدانند روزي تمام ملت ايران کنوني اهل سنت بوده‌اند، و اهل سنت يعني دوستداران واقعي اهل بيت پيامبر ص و صحابه‌ی جانفداي آن حضرت، که با چشم حقيقت به دين و زندگي می‌نگرند، پس اهل سنت واقعي با شيعه‌ی واقعي يعني دوستدار علي ؛ و س هيچ فرقي نمی‌کند، مشکل فقط در افراط و تفريط است، حقايق را وارونه جلوه دادن نه شيعيت است و نـه سنيت، صحابـه‌ی فـداکار رسول الله ص را ملعون خواندن و ياران و همسران و خانواده‌ی درجه يک پيامبر گرامي ص را لعنت و نفرين کردن نه تنها پيروي از علي نيست بلکه دشمني با علي و پيامبر و دين علي است، و غلو و افراط درباره‌ی اهل بيت پيامبر ص نه تنها محبت با پيامبر و اهل بيت حضرتش نيست، که دشمني با آنان است.
آري، امروز نيز در جامعه‌ی کنوني ايران علماء و دانشمنداني هستند که حاضر به تقليد کورکورانه از خرافات موجود در جامعه‌ی کنوني ايران نيستند بلکه با حس حقيقت‌جويي در تلاش حق مخلصانه گام بر مي‌دارند و آنچه از قرآن و سنت واقعي برايشان حق بنمايد بدور از تعصب آن را با جان و دل مي‌پذيرند.
اما متأسفانه کمتر کساني در ايران بزرگ با علماء و دانشمنداني همچون آيت الله شريعت سنگلچي و آيت الله العظمي سيد رضا بن ابوالفضل البرقعي، و علامه اسماعيل آل اسحاق و استاد حيدر علي قلمداران و دکتر علي مظفريان، و دکتر مرتضي رادمهر و دهها عالم و دانشمند ديگري آشنا هستند که مذهب پدري را با تشخيص دقيق رها کرده و مکتب حق را برگزيده‌اند، گرچه شخصيتهاي مذکور همگي به رحمت خدا رفته‌اند اما آثار گرانبهايشان نشان دهنده و معرف شخصيتهاي والاي اين بزرگواران است، اينک به مناسبت نشر يک اثر گران قدر استاد حيدر علي قلمداران شما را با چهره اين مرد مجاهد و دانشمند، و متفکر و اسلام شناس بي‌نظير ايران زمين آشنا می‌کنيم البته پيشاپيش از خانواده و شاگردان و دوستداران اين استاد بزرگوار پوزش می‌طلبيم که اطلاعات ما جسته گريخته و پراکنده است چنانچه نقص و اشتباهي ملاحظه فرمودند ما را ببخشند.
حيدر علي قلمداران فرزند اسماعيل در سال 1292 خورشيدي در روستاي ديزيجان در 55 کيلو متري جاده قم - اراک از توابع شهرستان قم در خانواده‌اي کشاورز و نسبتاً فقير چشم به جهان گشود، در پنج سالگي مادرش را از دست داد، و به علت فقر و عاجز ماندن از پرداخت حتي دو قران پول مکتب خانه روستا از حضور در کلاس درس زن آخوند محروم بود، فقط پشت در مي‌ايستاد و مخفيانه به درس پيرزن گوش می‌داد، باري بدليل پاسخ دادن به همه‌ی پرسشهاي پيرزن که بچه‌ها از آن عاجز مانده بودند اجازه يافت مجاني در کلاس شرکت کند.
به علت نداشتن قلم و کاغذ و شوق روز افزون خواندن و نوشتن از دوده‌ی حمام به جاي مرکب، و از کاغذهاي اضافي ريخته به جاي دفتر استفاده مي‌کرد.
حيدر علي در سن پانزده سالگي پدرش را نيز از دست داد، پدر وی مردي خشن و تند مزاج و مخالف درس خواندن وي بود حيدر علي در سن بيست و هفت سالگي ازدواج کرد و در سي سالگي به خدمت اداره‌ی فرهنگ قم در آمد از آن پس که دائره‌ی تحقيقات و مطالعات وي گسترش يافته و قلمش از مهارت خوبي بهره يافته بود در روزنامه‌هاي استوار و سرچشمه در قم و وظيفه، در تهران مقاله مي‌نوشت مجله يغما نيز مقالات و اشعار زيباي استاد را چاپ می‌کرد و همچنين مقالات فقهي و ارزشمندي در مجله‌ی وزين حکمت که آيت الله طالقاني و مهندس مهدي بازرگان نيز در آن قلم می‌زدند هم به چاپ می‌رسيد.
باري در يک مجله‌اي که از سوي اداره‌ی فرهنگ به چاپ رسيد مقاله‌اي منتشر شد که به حجاب اسلامي اهانت کرده بود استاد جوابيه‌ای قاطع و کوبنده‌اي در رد آن نگاشت و در مجله‌ی استوار به چاپ رساند اين اقدام از سوي يک شخصيت فرهنگي، خشم رئيس فرهنگ قم را برانگيخت، و در يک جلسه عمومي در برابر حضّار از استاد انتقاد کرد و تهديد به اخراج وي نمود و استاد می‌گويد: من نيز اجازه خواستم و پشت تريبون رفتم و با کمال صراحت لهجه، سخنان پوچ و تهديدات پوشالي وي را در برابر حضّار پاسخ دادم، پس از سخنان من جلسه به هم خورد و الحمد لله هيچ اتفاقي برايم نيفتاد و رئيس فرهنگ پس از مدتي منتقل شد.
استاد می‌فرمود: علت انتقال رئيس فرهنگ قم اقدام يکی از روحانيون معروف قم بود که در آن وقت در قم درس اخلاق می‌دادند، ايشان بعد از قضيه‌ی اداره فرهنگ، کسي را به منزل ما فرستاد که با شما کار دارم وقتي نزد ايشان رفتم موضوع را جويا شدند، و پس از تعريف ماجرا گفتند ابدا نترس هيچ غلطي نمی‌تواند بکند من نمی‌گذارم اين مردک در اين شهر بماند اگر باز هم چيزي گفت جوابش را بدهيد من در جواب گفتم: آقا پيش از اينکه شما حمايت کنيد من جوابش را دادم چه رسد از اين پس که شما هم وعده حمايت می‌دهيد!

آشنايي قلمداران با شخصيتهاي معاصر

1- علامه شيخ محمد خالصی از علماي مجاهد و مبارز مقيم عراق
آشنايي استاد با علامه خالصی با ترجمه‌ی کتاب المعارف المحمديه شروع شد و با ترجمه‌ی کتاب «الإسلام سبيل السعادة والسلام» و کتاب سه جلدي إحياء الشريعه و آثار ديگر علامه ادامه يافت، و ديدارهاي بعدي و مکاتبات علمي را به دنبال آورد البته آقاي خالصی مدتي بعد تحت تأثير افکار روشنگرانه مرحوم قلمداران قرار گرفت و علائم اين تغييرات فکري او در آثار بعدی‌اش مشهود است، همچنين از تقريظ يا مقدمه‌اي که علامه خالصی بر کتاب ارمغان آسمان استاد نوشت اين تأثر مشهود است ايشان می‌نويسد:
جواني مانند استاد حيدر علي قلمداران در عصر غفلت و تجاهل مسلمين و فراموشی تعاليم اسلامي بلکه در عصر جاهليت پي به حقايق اسلامي می‌برد و ما بين جاهلان معاند، اين حقايق را بدون ترس و هراس، با کمال شجاعت و دليري منتشر می‌نمايد چگونه اداي حق اين نعمت را می‌توان نمود؟
استاد قلمداران در سفرهايي که به شهرهاي عراق به ويژه کربلا نمود علاوه بر علامه خالصی با علامه کاشف الغطاء و علامه سيد هبه الدين شهرستاني مؤلف کتاب: الهيئه والإسلام نيز ملاقات و آشنايي داشت، وي علاوه بر مکاتبات بي‌شماري که با علامه خالصی داشت با علامه شهرستاني هم درباه‌ي مسائل کلامي به وسيله نامه مباحثه کرد.
2- مهندس مهدي بازرگان
آنگونه که خود استاد نقل می‌کند نحوه آشنايی‌اش با آقاي بازرگان اين گونه بود: «يک روز که براي مراجعت از روستا به قم در کنار جاده منتظر اتوبوس ايستاده و مشغول مطالعه بودم متوجه شدم يک اتومبيل شخصی که چند مسافر داشت به عقب برگشت جلو بنده که رسيد: آقايان تعارف کردند که سوار شوم در مسير راه فهميدم که يکي از سرنشينان آقاي مهندس مهدي بازرگان است که گويا آن موقع [سال 1330يا 1331 خورشيدي] مسؤوليت صنعت نفت ايران را به عهده داشتند و از آبادان بر می‌گشتند آقاي بازرگان به بنده گفتند: براي من بسيار جالب بود که ديدم شخصي در حوالي روستا کنار جاده ايستاده غرق در مطالعه است» اين اتفاق بذر دوستي و مودت را در ميان ما پاشيد و بارور ساخت تا جايي که مهندس بازرگان در کتاب بعثت و ايدئولوژي خود ازکتاب «حکومت در اسلام» استاد استفاده فراوان نمود، و کتاب «ارمغان آسمان» استاد قلمداران نيز که قبلا چاپ شده بود مورد توجه و پسند مهندس بازرگان واقع گرديده و براي دکتر علي شريعتي وصف آنرا گفته بود.
مهندس مهدي بازرگان پس از آزاد شدن از زندان چهار مرتبه براي ديدار با آقاي حيدر علي قلمداران به قم آمدند.
3- دکتر علي شريعتي:
کتاب «ارمغان الهي» را ديده بود و پس از شنيدن وصف کتاب آرمغان آسمان استاد قلمداران از زبان دانشمندان و دانشجويان روشنفکر دانشگاه بويژه مهندس بازرگان، بيشتر جذب افکار استاد گرديد، همين امر باعث شد که دکتر در آذر ماه سال 1342 خورشيدي نامه‌اي در اين خصوص از پاريس براي استاد قلمداران بنويسد.
بعدها که دکتر شريعتي به ايران بازگشت به يکی از دوستان خود آقاي دکتر اخروي که با استاد قلمداران آشنايي داشت گفته بود که قلمداران سهم بزرگي در جهت بخشيدن به افکار من دارد و مشتاق ديدار او هستم اگر می‌توانيد ترتيب اين ديدار را بدهيد اما متأسفانه اين ديدار عملي نشد و دکتر شريعتي چشم از اين دنيا فرو بستند.
4- استاد مرتضي مطهري:
نيز از اشخاصی بود که علاقه‌اي پنهان به استاد قلمداران داشت ولي از بيم سرزنش ديگران اين علاقه‌اش را علني نکرد و طبق اظهار آقاي قلمداران در يک ملاقات خياباني باری به وي گفته بود: کتاب ارمغان آسمان شما را خواندم بسيار خوب بود.

جريان ترور و ديگر حوادث ناگوار زندگي استاد قلمداران

پس از انتشار مخفيانه کتاب شاهراه اتحاد (بررسي نصوص امامت) و کمي پيش از پيروزي انقلاب يکی از آيات عظام قم به نام شيخ مرتضي حائري فرزند آيت الله شيخ عبدالکريم حائري مؤسس حوزه‌ی علميه‌ی قم بواسطه‌ی شخصي از آقاي قلمداران خواست که به منزل ايشان برود، فرداي آن روز که آقاي قلمداران به خانه آقاي حائري رفته بود ايشان به استاد گفته بود: آيا کتاب نصوص امامت را شما نوشته‌ايد؟ استاد پاسخ می‌دهد: بنده نمی‌گويم من ننوشته‌ام اما در کتاب که اسم بنده به چشم نمی‌خورد! آقاي حائري گفتند: ممکن است شما را به سبب تأليف اين کتاب به قتل برسانند! آقاي قلمداران فرمود: چه سعادتي بالاتر از اين که انسان به خاطر عقيده‌اش کشته شود سپس آقاي حائري گفتند: اگر می‌توانيد همه را جمع‌آوري نموده و در خاک دفن کنيد يا بسوزانيد! ايشان پاسخ داد: در اختيار بنده نيست، فرد ديگري چاپ کرده، شما همه را خريداري کنيد و بسوزانيد! از طرفي اين همه کتاب کمونيستي و تبليغ بهائی‌گري در اين کشور چاپ و منتشر می‌شود چرا شما در باره‌ی آنها اقدامي نمی‌كنيد؟!
1- پس از گذشت چند ماه از پيروزي انقلاب در تابستان 1358 خورشيدي شب بيستم رمضان سال 1399 هجري قمري که استاد قلمداران طبق عادت هر سال تابستان را در روستا می‌گذراند جوان مزدوري که از جانب کوردلان متعصب تحريک و مسلح شده بود نيمه شب وارد خانه‌ی استاد شد و او را در حالت خواب ترور کرده و گريخت، ليکن علي رغم فاصله بسيار کم گلوله فقط پوست گردن ايشان را زخمي کرد و در کف اتاق فرو رفت.
طبق اظهاراتي که از خود استاد نقل شده روز قبل از حادثه جواني از قم نزد او آمده بود و در مورد پاره‌اي عقايد و نظريات ايشان و نيز درباره‌ی کتاب سؤالاتي کرده بود! بدون شک نوشتن کتاب خمس و شاهراه اتحاد انگيزه‌ی قوي اين ترور بوده است.
در هر صورت مشيت و تقدير الهي مرگ استاد قلمداران را اقتضا نکرده بود! با اين وجود استاد رفت و آمدش به روستا و فعاليتش را ادامه می‌داد.
تفصيل جريان ترور از اين قرار بود که سه يا چهار نفر با يک اتومبيل شب بيستم رمضان وارد روستا شده اتومبيل را روي پل رودخانه روشن و آماده‌ی فرار نگه می‌دارند دو نفر از آنان آخر شب قبل از بسته شدن در خانه وارد باغچه‌ی منزل شده و لابلاي درختان کنار ديوار کمين می‌کنند، چندين بار فرزندان استاد در خانه را می‌بندند اما با کمال تعجب می‌بينند مجدداً باز شده ولي هرگز متوجه قضيه نمی‌شوند مسلما يکی از آن دو نفر مأمور بوده که در خانه را براي فرار باز نگه دارد، نيمه‌هاي شب که اطمينان می‌کنند همه بخواب رفته‌اند فرد ضارب با چراغ قوه و اسلحه‌ی کمري وارد اتاق خواب استاد می‌شود، همسر ايشان که از ترس و دلهره خوابش نمی‌برد و در رختخواب نشسته بود فکر می‌كند پسرش علي است، لذا با اسم او را صدا می‌زند فرد تروريست که وضع را اينگونه می‌بيند با عجله اسلحه را به طرف استاد نشانه می‌رود و شليک کرده و پا به فرار می‌گذارد، همسر استاد که زبانش از ترس بند آمده بود فقط فرياد می‌کشيد و بچه‌ها نيز که با صداي گوله از خواب پريده بودند وحشت زده فرياد می‌کشيدند حاجي آقا را کشتند مردم روستا سراسيمه بيرون آمده و استاد را که خون از گردنش جاري بود به کنار جاده می‌رسانند و به وسيله‌ی يکي از اهالي روستا که با اتومبيل از قم می‌آمد به بيمارستان کامکار می‌رسانند چند روز بعد جواني که ظاهرا طلبه بود به منزل استاد مراجعه کرد و سراغ وي را گرفت پسر آقاي قلمداران او را تعقيب می‌كند و می‌بيند که وارد يکي از حوزه‌هاي علميه در محله يخچال قاضي شهر قم گرديد.
2- حادثه تلخ ديگر در زندگي استاد وفات ناگهاني يکي از پسرانش در سال 1360 خورشيدي بود که منجر به تألم روحي عميق وي گرديد پس از اين حادثه سکته مغزي آن مرحوم او را از فعاليت‌هاي قلمي و تحرک جسمي محروم ساخت و ديگر نتوانست کار تأليف را ادامه دهد ليکن مطالعه را حتي الامکان رها نساخت.
3- ديگر واقعه‌ی تلخ زندگي استاد قلمداران زنداني کردن او در زندان ساحل قم بود، از خود استاد شنيده شده که می‌فرمود: «روزي که من در اثر دو سکته‌ی مغزي پي در پي روي تخت خوابيده بودم دو نفر از طرف دادگاه انقلاب قم به منزل ما آمدند و بنده را به جرم واهي ضديت با انقلاب اسلامي با مقداري از کتابهايم با خود بردند و حتي اجازه ندادند داروهاي خود را بردارم اين در شرايطی بود که بنده اصلا قادر به کنترل ادرارم نبودم و براي مواقع ضروري دستگاه مخصوص به همراه داشتم سپس مرا به زندان ساحل قم منتقل کردند و در حالي که فقط يک پتوي زير انداز در سلول داشتم به علت شکسته بودن شيشه‌ی سلول تا صبح از سرما به ديوار می‌چسبيدم و شام هم به من نرسيد زيرا ساير زندانيان چپاول کردند فقط يکي از زندانيان از سهم غذاي خودش مقداري به من داد صبح هم اوضاع به همين منوال بود لذا مجبوراً نيت روزه کردم.
البته فرزندانم جريان دستگيري و زنداني شدنم را به منزل آيت الله منتظري که آن زمان قائم مقام رهبري بود اطلاع دادند (قابل ذکر است که آيت الله منتظري با استاد قلمداران دوستي ديرينه داشتند و از زبان استاد شنيده شده که می‌فرمود: آقاي منتظري کتاب حکومت در اسلام مرا در نجف آباد اصفهان درس می‌دادند) يک وقت ديدم چند نفر پاسدار با دست پاچگی توأم با احترام و عذرخواهي صبح همان روز مرا از زندان بيرون آوردند و به خانواده‌ام اطلاع داده برايم لباس بياورند سپس با گرو گرفتن سند مالکيت منزل بنده را آزاد کردند.
حالا تصور کنيد که استاد قلمداران علاوه بر لطف و عنايت خداوند متعال اگر شخصيتي مانند آيت الله منتظري با ايشان رابطه‌ی دوستي نمی‌داشت و از ايشان حمايت نمی‌کرد چه بر سر ايشان می‌آمد، لازم به يادآوري است که اداره اطلاعات قم در سال 1374 نمايشگاهي در گلزار شهداي اين شهر برپا کرد به نام «مجاهدتهاي خاموش» که چند اثر استاد قلمداران را به عنوان افکار و عقايد انحرافي به نمايش گذاشته بودند، کما اينکه در کنار آن اسناد و مدارکی عليه آيت الله منتظري نيز به چشم می‌خورد.

اخلاق والا و آزاد‌منشي استاد قلمداران

ايشان در طول زندگي شخصيتي راستگو، عفيف، راست کردار، عابد، زاهد، شجاع، سخاوتمند و صريح اللهجه بود و همه‌ی کساني که به نحوي با ايشان ارتباط نزديک داشته‌اند ايشان را انساني والا، بي‌پيرايه، بي‌تکلف، و بي‌اعتناء به خوراک و پوشاک می‌شناختند. گويا استاد در اين راستا به هم نامش علي س و ساير بزرگان دين اقتداء کرد. و زندگي‌اش شباهب زيادي به زندگي سلف و پيشگامان راستين اين امت داشت.
با وجود که می‌توانست در پناه نام بلند و پر آوازه و در پرتو قلم و علم و تحقيقات وافرش به مناصب و مدارج دنيوي دست يابد و براي خود و خانواده‌اش زندگي مرفهي فراهم آورد اما مشي زاهدانه‌اش مانع گرايش او به قدرت زمان و نيل به متاع و حطام دنيا و در پيش گرفتن تقيه و همراهي با خرافات و اباطيل گرديد، و هرگز حقيقت را در پاي جو حاکم ذبح نکرد، بلکه نام و نان و متاع زودگذر دنيا را فداي حق و حقيقت نمود. خوشا به سعادتش.

آثار و تأليفات استاد قلمداران

استاد حيدر علي قلمداران علاوه بر مقالات عديده‌اي که در روزنامه‌ها و مجلات مختلف به چاپ می‌رساند، تعداد قابل توجهي تأليف و ترجمه نيز دارد که همگي کتابهاي ارزنده و محققانه‌اي است.
1- ترجمه کتاب «المعارف المحمدية» که يکی از آثار علامه خالصی است، اين کتاب قبل از سال 1325 خورشيدي ترجمه و چاپ شده است.
2- ترجمه سه جلد کتاب «إحياء الشريعة» خالصی که تقريبا شبيه يک رساله‌ی توضيح المسائل بوده و با عنوان «آئين جاويدان» در سالهای 1330، 36، و37 به چاپ رسيده است.
3- «آيين دين يا احکام اسلام» ترجمه کتاب «الإسلام سبيل السعادة والسلام» اين نيز از آثار علامه خالصی است که در سال 1335 خورشيدي ترجمه و چاپ شده است.
4- تأليف کتاب مشهور «ارمغان آسمان» در سال 1339 خورشيدي که قبلا به صورت سلسله مقالاتي در روزنامه‌ی: وظيفه چاپ و منتشر شد.
5- «ارمغان الهي» در اثبات وجوب نماز جمعه در سال 1339 که ترجمه کتاب «الجمعة» علامه خالصی است.
6- رساله‌ی حج يا کنگره‌ی عظيم اسلامي در سال 1340 شمسي.
7- رساله‌ی «مالکيت در ايران از نظر اسلام» که دستنويس آن با خط خودش باقي مانده و هنوز چاپ نشده است.
8- قيام مقدس حسين ؛ و س.
9- تأليف جلد اول کتاب ارزنده و معروف «حکومت در اسلام» در سال 1343 خورشيدي که طي 68 مبحث اهميت و کيفيت تشکيل حکومت از نظر اسلام را بررسي کرده است، و تا آن زمان در نوع خود بي‌سابقه و بي‌بديل بود و شايد بتوان ادعا نمود که تاکنون نيز نظير آن در ايران تأليف نشده است.
از استاد شنيده شده که مي‌فرمود آيت الله منتظري اين کتاب را قبل از انقلاب در نجف آباد اصفهان درس می‌داده است.
انگيزه‌ی تأليف اين کتاب را استاد چنين بيان داشته است: «در شب دوشنبه بيست و هفتم محرم الحرام سال 1384 قمري برابر با هيجدهم خرداد ماه 1343 خورشيدي در خواب ديدم که با چند نفر در صحراي کربلا هستيم و چنين می‌نمود که وجود سيد شهيدان و سرور آزادگان حسين ؛ از دنيا رفته و جنازه‌ی شريف ايشان در زمين به جاي مانده و من بايد ايشان را غسل دهم، و ظاهرا کساني هم با من همکاري خواهند کرد، من خود را آماده کردم و لنگي پيچيدم و خواستم وضو بگيرم که از خواب بيدار شدم، و تعبير اين خواب را چنين نمودم که من با نوشتن اين رساله‌ی شريف و آثار ديگر چهره‌ی حقيقي و نوراني دين مبين اسلام را از گردهاي اوهام و خرافات خواهم شست و پيکر مقدس اسلام را آنگونه که هست براي مردم نمايان خواهم کرد، لذا به شکرانه اين نعمت به قيام تهجد اقدام کردم. والحمد لله.
پس از آن با استفاده از يادداشتهايي که در اين موضوع تهيه کرده بودم بلافاصله صبح همان روز يعني هجدهم خردادماه 1343 خورشيدي در قريه‌ی ديزيجان قم هنگامي که تعطيلات تابستان را مي‌گذراندم به کار تأليف اين رساله پرداختم».
10- آيا اينان مسلمانند؟ در سال 1344 شمسي.
اين کتاب کم حجم، ترجمه‌ی وصيت نامه‌ی علامه خالصی در بيمارستان است که در سال 1377 هجري قمري به منشي خود املا فرمود و بعدا تحت عنوان «هل هم مسلمون» به چاپ رسيد، نيز به ضميمه‌ی آن رساله‌ی کوتاهي است، به نام «ايران در آتش ناداني» که ترجمه‌ی قسمتهايي از کتاب «شر وفتنة الجهل في إيران» اثر علامه خالصی می‌باشد.
11- مجموعه‌ی پنج قسمتي«راه نجات از شر غُلات» که در سالهاي پنجاه تا پنجاه و چهار نوشته شد و مباحث ذيل را شامل می‌شود: علم غيب، امامت، بحث در ولايت و حقيقت آن(که تاکنون چاپ نشده) بحث در شفاعت، بحث در غلو و غاليان که به ضميمه‌ی شفاعت به چاپ رسيد، و بحث در حقيقت زيارت و تعمير مقابر، که به نام زيارت و زيارتنامه منتشر شد.
12- کتاب «زکات» که احتمالا در سال 1351 شمسي با همکاري مرحوم مهندس مهدي بازرگان در شرکت سهامي انتشار به چاپ رسيد و تا مدتي از انتشار آن جلوگيري به عمل آمد.
13- کتاب «خمس» که تقريبا همگام با کتاب «زکات» يا کمي پس از آن نگارش يافت اما به علت حساسيت روحانيت شيعه نسبت به موضوع خمس کتاب تحويل چاپ‌خانه نگرديد، و تعدادي از همفکران استاد در اصفهان آن را تايپ نموده و با هزينه خودشان تکثير و منتشر کردند. البته ردهايي نيز بر اين کتاب به وسيله اشخاصی همچون آيت الله ناصر مکارم شيرازي، و رضا استادي و غيره نوشته که آن مرحوم پاسخ کليه آن ردود را نوشته و تعدادي را ضميمه‌ی کتاب خمس نموده است.
14- کتاب «شاهراه اتحاد»، اين کتاب هم به سبب حساسيت شديد روحانيت شيعه نسبت به موضوع کتاب به صورت تايپ شده تکثير و مخفيانه منتشر شد. اما نه توسط استاد بلکه توسط دوستاني در تهران اين امر را به عهده داشتند. اين کتاب حاوي بررسي حوادث پس از رحلت رسول خدا ص واقعه‌ی سقيفه‌ی بني ساعده و موضوع خلافت پيامبر اسلامص و بحث جنجال بر انگيز امامت بود.
15- شخصي روحاني به نام «ذبيح الله محلاتي» چند سال قبل از پيروزي انقلاب جزوه‌اي نوشت تحت عنوان «ضرب شمشير بر منکر غدير» و مطالب خلاف حقيقت در آن خبر درج کرد.
استاد قلمداران نيز رساله‌اي در جواب آن نگاشت به نام «پاسخ يک دهاتي به آيت الله محلاتي»!
16- جلد دوم «حکومت در اسلام» که در سال 1358 خورشيدي انتشار يافت و به بررسي وظايف حکومت و حاکم اسلامي پرداخت.
17- سنت رسول از عترت رسول ص.
اين بود معرفي کوتاهي از آثار استاد حيدر علي قلمداران.
اما قابل ذکر است که استاد علاوه بر تأليف و تصنيف و ترجمه و نوشتن مقالات ديني، سخنراني‌ها و جلسات تحقيقي بسياري نيز در شهرهاي تهران (مسجد گذر و زير دفتر در زمان امامت آيت الله سيد ابوالفضل برقعي) و تبريز و اصفهان داشتند، همچنين طی يکي از سفرهايشان به کربلا در روز عاشورا سخنراني مهمي در صحن قبر امام حسين س ايراد فرمود که متن آن در کتاب «زيارت و زيارتنامه» آمده است.
اين دانشمند محقق و چهره‌ی کم نظير ايران زمين پس از سالها تحمل مشقات و رنجهاي زندگي، مجاهدت در راه نشر احکام و حقايق دين مبين اسلام و تحمل هشت سال بيماري طاقت فرسا که توأم با صبري ايوب وار بود در روز جمعه 15/02/68 بعد از سحر روز 29 رمضان المبارک 1409 قمري در سن هفتاد و شش سالگي دار فاني را وداع گفت. و به ديدار معبود يگانه‌اش شتافت، و عصر همان روز با حضور عده‌اي از همفکرانش و طي مراسمي ساده و عاري از هرگونه بدعت و تشريفات خرافي زائد پس از اقامه‌ی نماز به خاک سپرده شد.
خداوند متعال از ايشان و ساير دعوتگران و مصلحان راضي و خشنود گردد.
در پايان اين نکته را بايد عرض کنم که ما معتقديم دين الله و شريعت پاک و بي‌آلايش مصطفي ص بالاخره غالب خواهد شد، و از ميان توده‌ی مردم که عشق و محبت دين در اعماق وجودشان ريشه دارد حتما کساني بلند خواهند شد و گرد و غبار خرافات از چهره‌ی نازنين اسلام عزيز را خواهند زدود و آئينه حق را با آب زلال ايمان و يقين و اخلاص و تقوا و مجاهدت صيقل خواهند بخشيد اگر چه همانند آيت الله برقعي بر سر نماز گلوله برسرش شليک کنند يا همانند استاد قلمداران در آغوش فرزندانش بر گلويش گلوله شليک کنند يا صدها و هزارها نمونه‌ی ديگر از فداکاري‌ها و مجاهدت‌هايي که در صفحات زرين تاريخ به ثبت رسيده است، اما مطمئنا کسي که طعم شيرين حقيقت را بچشد از تير و گلوله و مردن نمی‌ترسد بلکه عاشقانه به آغوش مرگ و شهادت پر افتخار می‌رود اما حاضر نيست تن به ذلت دهد يا دست از حق‌پرستي بردارد.
پس مژده باد به همه حق‌جويان و حق‌پرستان و عاشقان و شيفتگان حق و حقيقت و پيروان راستين اسلام خالص و دين بي‌آلايش و شريعت شامل و کامل محمدي صلوات الله وسلامه عليهم.
خدايا، تو را سپاس که ما را با نعمت اسلام خالص و پاک از شرک و خرافات و بدعتها سر افراز کردي و افتخار بخشيدي پس برروح پاک همه رهروان راه حق بويژه صاحب اين کتاب استاد حيدر علي قلمداران هزاران رحمت فرست.   آمين

مقدمه

الحمد لله رب العالمین، الرحمن الرحیم، مالک یوم الدین، والصلاة والسلام على محمدٍ وآلهِ وأصحابه أجمعين.
در چند سال قبل که کتاب (راه نجات از شر غُلات) تألیف و به یکی از چاپخانه‌های قم برای طبع داده شد متأسفانه بعلت کار شکنیها و موانعی که از چنین محیطی انتظار میرود کار چاپ آن بپایان نرسید و بناچار آن را قطعه قطعه کرده هر قسمتی را در یکی دو شهرستان در چاپخانه‌های متعدد بچاپ رسانیدیم اینک این قسمت آن را که مربوط به بحث شفاعت است به یاری خدای متعال بدین‌‌صورت و کیفیت تقدیم طالبان حق و حقیقت میکنیم و امیدواریم که در جامعه‌ی گمراه ما باعث تنبه و هدایت شود، چه میدانیم علت اصلی و مهم نفرت نسل جوان از مسائل دین و ایمان همان نشر خرافات و بسط موهومات است که بنام حقائق دین در میان این مردم در ترویج و گسترش است و از همه‌ی آن موهومات مهمتر موضوع شفاعت است که این ملت را بهرگونه فسق و فجور و فساد گستاخی جرأت داده است بطوریکه انسان گاهی آرزو میکند که جامعهاش بیدین محض باشد لیکن به چنین دین و مذهبی که در نتیجه‌ی غرور شفاعت هیچ حد و سدی در نظام زندگیش نبوده باشد مبتلی نشود. مسئله‌ی شفاعت با این گسترش و وسعت برای این جامعه دیگر چیزی نه تنها از اسلامیت بلکه از انسانیت باقی نگذاشته است.
فائده‌ی دین و مذهب آن است که افراد جامعه را از حیث جان و مال و ناموس در امان نگاهدارد، و هر کسی در حد و مرز خود بایستد، و بقدری که بجامعهاش نفع میرساند برخوردار شود. اما بدبختانه اگر موهومات برای کسی عقلی باقی گذشته باشد و بتواند زندگی جامعه خود را با زندگی جوامع مترقی دیگر مقایسه کند آنگاه میفهمد که در چه جهنم سوزانی زندگی میکند. و بهر صورت حقیقت مسألهی شفاعت در شریعت اسلامی که قرآن کریم ضامن بیان آن است، اینست که بقدر امکان بعرض خوانندگان میرسد. وبالله التوفیق.

محرم الحرام 1392هـ.

موضوع شفاعت و حقیقت آن

مسأله‌ی شفاعت که در ملت ما تا این حد وسعت یافته که علاوه بر اینکه گویندگانی غالبا بیاطلاع از حقایق دین و بیخبر از حد و مرز شرع مبین و حتی فاقد سواد خواندن و نوشتن که بناحق منبر را که جایگاه انبیای مرسلین و اولیای صدیقین است غصب کرده و با افسانههای خود به گمراه نمودن خلق در هر صبح و شام بنام روضهخوانی مشغولند و معرکه گیرانی که خود سر تا پا جنایت و گناه بوده در هر گاه و بیگاه عوام الناس را دور خود جمع نموده و با بافتهها و ساختههای خود مردم را به پرتگاه هلاکت و گناه تشویق میکنند. و هرگاه دقت شود معلوم میگردد که اینان که باب شفاعت بوسعت آسمان و زمین بروی مردم باز میکنند غیر از اغوای شیطانی دو محرک نفسانی نیز دارند که یکی از آنها آن است که چون خود سر تا پا آلودهی معاصی و گناهاند و چنین کسان گاه باشد که در وجدان خود احساس گناهگاری و حقارت کنند برای آنکه در این وضع و حال شرکائی و رفقائی داشته باشند تا از تنهائی و انفراد وحشت نکنند و رنج نبرند دیگران را نیز بدین وضع و حال میخوانند و به این عرصه میکشانند بگمان آنکه با رفقا و شرکاء بسیار خدا را ناچار به صرف نظر از عذاب و عفو از کیفر خود خواهند کرد!!
و علت دیگر این دعوت بشفاعت آن است که از این طریق جلب رضایت و خشنودی شنوندگان را کرده در مقابل آنانرا ببذل مال و انجام سؤال خود وادار نموده استفاده‌ی شایان میکنند.
آری، علاوه بر اینان متأسفانه مسأله‌ی شفاعت در کتب احادیث و روایات نیز جائی بزرگ برای خود باز کرده و حتی از افراد مشهور و محترمی آثاری در اینگونه کتب باقی مانده است که برای یاران شیطان دستاویزی محکم و مستمسکی مستحکم است چنانکه در یکی از کتب فقهی معروف فقیه مشهوری نوشته است که «زنی زنا میداد و فرزندانی از زنا میآورد و آنها را از ترس رسوائی میسوزانید، و کسی جز مادرش از این افعال زشت او خبر نداشت همینکه مُرد و دفنش کردند، خاک جنازه او را قبول نمیکرد و بیرون میانداخت او را بهر نقطهای بردند چنین بود عاقبت اهل او نزد امام وقت، رفته واقعه را بحضرتش عرض کردند امام پس از آنکه قضیه را از مادرش پرسید و بما وقع آگاه گردید به اهل آن زن دستور داد که مقداری از تربت حسینی در قبر او بگذارند. بدینصورت بر آن گناه لباس مغفرت پوشیده شد»!!
ملای معروف دیگری در کتابهای بسیاری که در این قرن لابد برای ترویج معارف اسلامی و معالم دین مبین مینوشت در یکی از کتابهایش داستان زنی را نوشته است که: «پسر خود را مست کرده و وادار مینمود که با او زنا کند و آن پسر هموار با مادر خود چنین میکرد!! اما بعد از مرگ آن زن را دیدند که در عالیترین درجات بهشت است از موجب آن پرسیدند گفت: روزی هفت مرتبه صلوات میفرستادم»!!
و صدها از این قبیل کفریات که هر که با مجالس دینی ما این روزها آشنا باشد از این مطالب زیاد شنیده است! شما هرگاه بقرآن کریم مراجعه کنید می‌بینید که نه تنها چنین شفاعتی در آن نیست بلکه اساسا شفاعت در آن پایهای و مایهای ندارد و جز ذات احدیت کسی را در عرصه‌ی قیامت هیچگونه قدرت و جرأتی نیست، و مسئله‌ی شفاعت بدین کیفیت جز اغوای شیطان که از هواهای نفسانی مدد میگيرد حقیقتی ندارد. و ما هر گاه به عقل و وجدان خود نیز مراجعه کنیم هرگز نمیتوانیم باور کنیم که پیغمبری که از جانب پروردگار جهان برای اصلاح و هدایت بندگان او مبعوث شده است و شریعتی را بدین بنیان محکم و قواعد حکیمانه بنیاد نهاده است با طرح چنین شفاعتی آن را از بیخ و بن ویران نماید.؟!
بنظر ما علت نکبت و ذلت شرق و بخصوص ما مسلمانان و بالاخص ما ایرانیان که هیچ قانون و مقرراتی در میان ما ثبات و احترامی ندارد و این اندازه ملت ما آلوده و غیر قابل اصلاح شده است که هیچ رژیم و آئینی قادر به اصلاح آن نیست وجود همینگونه مسائل است. زیرا وقتی مغرور بودن بشفاعت انسان را به تجاوز در حریم قوانین شریعت گستاخ کرده و جرأت دهد دیگر هیچ مقررات و قانونی درمیان چنین ملتی از حرمت برخوردار نخواهد بود و این زیان و خسرانی بس عظیم است. اینک ما شما را به مطالعه‌ی این مختصر دعوت میکنیم تا بینید مسئله‌ی شفاعت با این همه خسارت و نکبت در نظر شریعت اسلامی چه پایه و مایهای دارد؟! وَمَا تَوفِيقي اِلاَّ بِالله.
علت گسترش و پذیرش مسئله شفاعت بدینصورت که: اولیاء و مقربان درگاه خدا در روز قیامت برای عاصیان که گاه باشد مشفوع له خود را به همه‌ی گناه و عصیان میتوانند تا عالیترین درجات بهشت ارتقاء دهند و یا در دنیا به منتها آرزوهایشان برسانند چنان که این عقیده را از آنان در متن کتاب آوردهایم از شفاعت معموله در درگاه سلاطین جبار و دربار فرمانروایان دیکتاتور و خودخواه قیاس و کپی شده است که گاه باشد مجرمی مفسد و واجب القتل را بعلت شفاعت شفیعی از اقارب و احباب سلطان جبار از پای دار به کاخ محارم و خزائن اسرار همان سلطان رهبری کند و او را با تمام جنایاتش به عالیترین مقام و درجات ارتقا دهد و فرد نالایق پستی را به شریفترین شغل و بهترین پُست امارت و وزارت رساند، چنانکه ممکن است فرد صالح و لائقی بیهیچ علت و گناه مورد بیاعتنائی و غضب پادشاه قرار گیرد!!
آری، اینگونه عقائد و افکار از چنین سرزمینهائی که از عدل و انصاف دور و از عقل و شرع مهجورند سرچشمه گرفته و در چنین محیطهائی نشو و نما میکند. زیرا ملتی که در آن عقل و عدل حاکم نبوده و صداقت و لیاقت ارزشی ندارد و کارها همه با پارتی بازی و شفیع تراشی انجام میگیرد و پُستها و مقامها با تملق و ثناخوانی و کرنش و ستایش جباران و سوگلیان سلاطین، غالبا به اشخاص پست و نالایق داده میشود و علم و هنر و انسانیت و شخصیت و عفت و لیاقت ارزشی ندارد و مردمش همه چیز را با چنین مقیاس و میزانی میسنجند. درگاه پروردگار خود را نیز چون دربار سلاطین جبار میپندارند و بدبختانه به همین صورت و کیفیت پروریده میشوند!
لذا در میان چنین ملت فاسدی هرگز صلاح و سداد و تقوی و انضباط و عفت و اخلاق رشد پیدا نمیکند و مردمش طریق صحیح مراحل حیات را با چنین خصال و صفات نمیپیمایند و جز تملق و شخص پرستی و بیاعتنائی باساس و ارگان حقایق زندگی و عدم ارزش فضائل اخلاقی چیزی نخواهند داشت و نسل لایق و صالحی بجای نخواهند گذاشت!
ما امیدواریم مطالعه‌ی این رساله حقیقت شفاعت را چنانکه هست نه چنین که پنداشته میشود برخوانده آشکار کند و در نتیجه کسانی که تصور میکنند با تملق و توسل شفیعان پنداری میتوان بجائی رسید بخود آیند و حقیقت آن را بر نفس خود تلقین نمایند که در پیشگاه خداوند عالم الغیب و الشهادة و مالک یوم الدین جز براستی و حقیقت زندگی تقرب نتوان یافت و بحضرتش برجعت شتافت شاید در اثر انتشار این حقایق جامعه ما از این ذلت و انحطاط که به علتهای مذکوره بدان مبتلی گشته است و بدان انس و عادت گرفته است نجات یابد به خود یا لا اقل نسل او بجانب مجد و عظمت مسلمین صدر اول که دچار چنین عقائد سخیفه نبودند بقدم سعی و عمل شتابد ومن الله التوفیق وعلیه التکلان والمستعان.

حيدَر علی قلمداران