نام كتاب: پاسخی کوتاه به دو پرسش مهم (پيرامون امامت و خلافت)
مختصرى از كتاب
بنيان مذهب إماميه در برابر ديگر مذاهب إسلامي بر اين اصل استوار است كه علي و يازده فرزندش از سوي خداوند متعال بوسيلة رسول اكرم صلي الله عليه و آله وسلم به خلافت و وصايت آنحضرت انتخاب شده، پس شوراي مهاجرين و انصار براي انتخاب خليفه و امام مسلمين نامشروع و باطل بوده است! امّا اين ادّعا با نامة صريحي كه خود فرقة اماميه از علي رضي الله عنه نقل كرده اند مخالفت دارد.
حيدر علی قلمداران، نابغهی گمنام
شايد کمتر کساني باشند که بدانند روزي تمام ملت ايران کنوني اهل سنت بوده است، و اهل سنت يعني دوستداران واقعي اهل بيت پيامبر ص و صحابهی جانفداي آن حضرت، که با چشم حقيقت به دين و زندگي مینگرند، پس اهل سنت واقعي با شيعهی واقعي يعني دوستدار علي ؛ و س هيچ فرقي نمیکند، مشکل فقط در افراط و تفريط است، حقايق را وارونه جلوه دادن نه شيعيت است و نـه سنيت، صحابـهی فـداکار رسول الله ص را ملعون خواندن و ياران و همسران و خانوادهی درجه يک پيامبر گرامي ص را لعنت و نفرين کردن نه تنها پيروي از علي نيست بلکه دشمني با علي و پيامبر و دين علي است، و غلو و افراط دربارهی اهل بيت پيامبر ص نه تنها محبت با پيامبر و اهل بيت حضرتش نيست که دشمني با آنان است.
آري امروز نيز در جامعهی کنوني ايران علماء و دانشمنداني هستند که حاضر به تقليد کورکورانه از خرافات موجود در جامعهی کنوني ايران نيستند بلکه با حس حقيقت جويي در تلاش حق مخلصانه گام بر مي دارند و آنچه از قرآن و سنت واقعي برايشان حق بنمايد بدور از تعصب آن را با جان و دل مي پذيرند.
اما متأسفانه کمتر کساني در ايران بزرگ با علماء و دانشمنداني همچون آيت الله شريعت سنگلچي و آيت الله العظمي سيد رضا بن ابوالفضل البرقعي، و علامه اسماعيل آل اسحاق و استاد حيدر علي قلمداران و دکتر علي مظفريان، ودکترمرتضي راد مهر و دهها عالم و دانشمند ديگري آشنا هستند که مذهب پدري را با تشخيص دقيق رها کرده ومکتب حق را برگزيدهاند، گرچه شخصيتهاي مذکور همگي به رحمت خدا رفتهاند اما آثار گرانبهايشان نشان دهنده و معرف شخصيتهاي والاي اين بزرگواران است، اينک به مناسبت نشر يک اثر گران سنگ استاد حيدر علي قلمداران شما را با چهره اين مرد مجاهد و دانشمند، و متفکر و اسلام شناس بي نظير ايران زمين آشنا میکنيم البته پيشاپيش از خانواده و شاگردان و دوستداران اين استاد بزرگوار پوزش میطلبيم که اطلاعات ما جسته گريخته و پراکنده است چنانچه نقص و اشتباهي ملاحظه فرمودند ما را ببخشند.
حيدر علي قلمداران فرزند اسماعيل در سال 1292 خورشيدي در روستاي ديزيجان در 55 کيلو متري جاده قم- اراک از توابع شهرستان قم در خانوادهاي کشاورز و نسبتاً فقير چشم به جهان گشود، در پنج سالگي مادرش را از دست داد، و به علت فقر و عاجز ماندن از پرداخت حتي دو قران پول مکتب خانه روستا از حضور در کلاس درس زن آخوند محروم بود، فقط پشت در ميايستاد و مخفيانه به درس پيرزن گوش میداد، باري بدليل پاسخ دادن به همهی پرسشهاي پيرزن که بچهها از آن عاجز مانده بودند اجازه يافت مجاني در کلاس شرکت کند.
به علت نداشتن قلم و کاغذ و شوق روز افزون خواندن و نوشتن از دودهی حمام به جاي مرکب و از کاغذهاي اضافي ريخته به جاي دفتر استفاده ميکرد.
حيدر علي در سن پانزده سالگي پدرش را نيز از دست داد، پدر وی مردي خشن و تند مزاج و مخالف درس خواندن وي بود حيدر علي در سن بيست و هفت سالگي ازدواج کرد و در سي سالگي به خدمت ادارهی فرهنگ قم در آمد از آن پس که دائرهی تحقيقات و مطالعات وي گسترش يافته و قلمش از مهارت خوبي بهره يافته بود در روزنامههاي استوار و سرچشمه در قم و وظيفه، در تهران مقاله مينوشت مجله يغما نيز مقالات و اشعار زيباي استاد را چاپ میکرد وهمچنين مقالات فقهي و ارزشمندي در مجلهی وزين حکمت که آيت الله طالقاني و مهندس مهدي بازرگان نيز در آن قلم میزدند هم به چاپ میرسيد.
باري در يک مجلهاي که از سوي ادارهی فرهنگ به چاپ رسيد مقالهاي منتشر شد که به حجاب اسلامي اهانت کرده بود استاد جوابيهای قاطع وکوبندهاي در رد آن نگاشت و در مجلهی استوار به چاپ رساند اين اقدام از سوي يک شخصيت فرهنگي، خشم رئيس فرهنگ قم را برانگيخت، و در يک جلسه عمومي در برابر حضار از استاد انتقاد کرد و تهديد به اخراج وي نمود و استاد میگويد: من نيز اجازه خواستم و پشت تريبون رفتم و با کمال صراحت لهجه، سخنان پوچ و تهديدات پوشالي وي را در برابر حضار پاسخ دادم، پس از سخنان من جلسه به هم خورد و الحمد لله هيچ اتفاقي برايم نيفتاد و رئيس فرهنگ پس از مدتي منتقل شد.
استاد میفرمود: علت انتقال رئيس فرهنگ قم اقدام يکی از روحانيون معروف قم بود که در آن وقت در قم درس اخلاق میدادند، ايشان بعد از قضيهی اداره فرهنگ، کسي را به منزل ما فرستاد که با شما کار دارم وقتي نزد ايشان رفتم موضوع را جويا شدند، و پس از تعريف ماجرا گفتند ابدا نترس هيچ غلطي نمیتواند بکند من نمیگذارم اين مردک در اين شهر بماند اگر باز هم چيزي گفت جوابش را بدهيد من در جواب گفتم: آقا پيش از اينکه شما حمايت کنيد من جوابش را دادم چه رسد از اين پس که شما هم وعده حمايت میدهيد!
آشنايي قلمداران با شخصيتهاي معاصر
1- " علامه شيخ محمد خالصی" از علماي مجاهد و مبارز مقيم عراق، آشنايي استاد با علامه خالصی با ترجمهی کتاب " المعارف المحمديه" شروع شد و با ترجمهی کتاب «الإسلام سبيل السعاده والسلام» و کتاب سه جلدي إحياء الشريعه و آثار ديگر علامه ادامه يافت، و ديدارهاي بعدي و مکاتبات علمي را به دنبال آورد البته آقاي خالصی مدتي بعد تحت تأثير افکار روشنگرانه مرحوم قلمداران قرار گرفت وعلائم اين تغييرات فکري او در آثار بعدیاش مشهود است، همچنين از تقريظ يا مقدمهاي که علامه خالصی بر کتاب ارمغان آسمان استاد نوشت اين تأثر مشهود است ايشان مینويسد:
جواني مانند استاد حيدر علي قلمداران در عصر غفلت و تجاهل مسلمين و فراموشی تعاليم اسلامي بلکه در عصر جاهليت پي به حقايق اسلامي میبرد و ما بين جاهلان معاند، اين حقايق را بدون ترس و هراس، باکمال شجاعت و دليري منتشر مینمايد چگونه اداي حق اين نعمت را میتوان نمود؟
استاد قلمداران در سفرهايي که به شهرهاي عراق به ويژه کربلا نمود علاوه بر علامه خالصی با علامه کاشف الغطاء و علامه سيد هبه الدين شهرستاني مؤلف کتاب" الهيئه والإسلام" نيز ملاقات و آشنايي داشت، وي علاوه بر مکاتبات بي شماري که با علامه خالصی داشت با علامه شهرستاني هم درباهي مسائل کلامي به وسيله نامه مباحثه کرد.
2- مهندس مهدي بازرگان:
آنگونه که خود استاد نقل میکند نحوه آشنايیاش با آقاي بازرگان اين گونه بود: «يک روز که براي مراجعت از روستا به قم در کنار جاده منتظر اتوبوس ايستاده و مشغول مطالعه بودم متوجه شدم يک اتومبيل شخصی که چند مسافر داشت به عقب برگشت جلو بنده که رسيد: آقايان تعارف کردند که سوار شوم در مسير راه فهميدم که يکي از سرنشينان آقاي مهندس مهدي بازرگان است که گويا آن موقع [سال 1330يا 1331 خورشيدي] مسؤوليت صنعت نفت ايران را به عهده داشتند و از آبادان بر میگشتند آقاي بازرگان به بنده گفتند: براي من بسيار جالب بود که ديدم شخصي در حوالي روستا کنار جاده ايستاده غرق در مطالعه است» اين اتفاق بذر دوستي و مودت را در ميان ما پاشيد و بارور ساخت تا جايي که مهندس بازرگان در کتاب بعثت و ايدئولوژي خود ازکتاب «حکومت در اسلام» استاد استفاده فراوان نمود، وکتاب «ارمغان آسمان» استاد قلمداران نيز که قبلا چاپ شده بود مورد توجه و پسند مهندس بازرگان واقع گرديده و براي دکتر علي شريعتي وصف آنرا گفته بود.
مهندس مهدي بازرگان پس از آزاد شدن از زندان چهار مرتبه براي ديدار با آقاي حيدر علي قلمداران به قم آمدند.
3- دکتر علي شريعتي کتاب «ارمغان الهي» را ديده بود و پس از شنيدن وصف کتاب آرمغان آسمان استاد قلمداران از زبان دانشمندان و دانشجويان روشنفکر دانشگاه بويژه مهندس بازرگان، بيشتر جذب افکار استاد گرديد، همين امر باعث شد که دکتر در آذر ماه سال 1342 خورشيدي نامه اي در اين خصوص از پاريس براي استاد قلمداران بنويسد.
بعدها که دکتر شريعتي به ايران بازگشت به يکی ازدوستان خود آقاي دکتر اخروي که با استاد قلمداران آشنايي داشت گفته بود که قلمداران سهم بزرگي در جهت بخشيدن به افکار من دارد و مشتاق ديدار او هستم اگر میتوانيد ترتيب اين ديدار را بدهيد اما متأسفانه اين ديدار عملي نشد و دکتر شريعتي چشم از اين دنيا فرو بستند.
4- استاد مرتضي مطهري: نيز از اشخاصی بود که علاقهاي پنهان به استاد قلمداران داشت ولي از بيم سرزنش ديگران اين علاقه اش را علني نکرد و طبق اظهار آقاي قلمداران در يک ملاقات خياباني باری به وي گفته بود: کتاب ارمغان آسمان شما را خواندم بسيار خوب بود.
جريان ترور و ديگر حوادث ناگوار زندگي استاد قلمداران
پس از انتشار مخفيانه کتاب شاهراه اتحاد (بررسي نصوص امامت) و کمي پيش از پيروزي انقلاب يکی از آيات عظام قم به نام شيخ مرتضي حائري فرزند آيت الله شيخ عبد الکريم حائري مؤسس حوزه ی علميه ی قم بواسطه ی شخصي از آقاي قلمداران خواست که به منزل ايشان برود فرداي آن روز که آقاي قلمداران به خانه آقاي حائري رفته بود ايشان به استاد گفته بود: آيا کتاب نصوص امامت را شما نوشته ايد؟ استاد پاسخ میدهد: بنده نمیگويم من ننوشته ام اما در کتاب که اسم بنده به چشم نمیخورد! آقاي حائري گفتند: ممکن است شما را به سبب تأليف اين کتاب به قتل برسانند! آقاي قلمداران فرمود: چه سعادتي بالاتر از اين که انسان به خاطر عقيده اش کشته شود سپس آقاي حائري گفتند: اگر میتوانيد همه را جمع آوري نموده و در خاک دفن کنيد يا بسوزانيد! ايشان پاسخ داد: در اختيار بنده نيست، فرد ديگري چاپ کرده، شما همه را خريداري کنيد و بسوزانيد! از طرفي اين همه کتاب کمونيستي و تبليغ بهائیگري در اين کشور چاپ و منتشر میشود چرا شما در باره ی آنها اقدامي نمیكنيد؟!
1- پس از گذشت چند ماه از پيروزي انقلاب در تابستان 1358 خورشيدي شب بيستم رمضان سال 1399 هجري قمري که استاد قلمداران طبق عادت هر سال تابستان را در روستا میگذراند جوان مزدوري که از جانب کوردلان متعصب تحريک و مسلح شده بود نيمه شب وارد خانه ی استاد شد و او رادر حالت خواب ترور کرده و گريخت، ليکن علي رغم فاصله بسيار کم گلوله فقط پوست گردن ايشان را زخمي کرد و در کف اتاق فرو رفت.
طبق اظهاراتي که از خود استاد نقل شده روز قبل از حادثه جواني از قم نزد او آمده بود و در مورد پارهاي عقايد و نظريات ايشان و نيز دربارهی کتاب سؤالاتي کرده بود! بدون شک نوشتن کتاب خمس و شاهراه اتحاد انگيزه ی قوي اين ترور بوده است.
در هر صورت مشيت و تقدير الهي مرگ استاد قلمداران را اقتضا نکرده بود! با اين وجود استاد رفت و آمدش به روستا و فعاليتش را ادامه میداد.
تفصيل جريان ترور از اين قرار بود که سه يا چهار نفر با يک اتومبيل شب بيستم رمضان وارد روستا شده اتومبيل را روي پل رودخانه روشن و آمادهی فرار نگه میدارند دو نفر از آنان آخر شب قبل از بسته شدن در خانه وارد باغچهی منزل شده و لابلاي درختان کنار ديوار کمين میکنند، چندين بار فرزندان استاد در خانه را میبندند اما با کمال تعجب میبينند مجدداً باز شده ولي هرگز متوجه قضيه نمیشوند مسلما يکی از آن دو نفر مأمور بوده که در خانه را براي فرار باز نگه دارد نيمههاي شب که اطمينان میکنند همه بخواب رفتهاند فرد ضارب با چراغ قوه و اسلحهی کمري وارد اتاق خواب استاد میشود، همسر ايشان که از ترس و دلهره خوابش نمیبرد و در رختخواب نشسته بود فکر میكند پسرش علي است، لذا با اسم او را صدا میزند فرد تروريست که وضع را اينگونه میبيند با عجله اسلحه را به طرف استاد نشانه میرود وشليک کرده و پا به فرار میگذارد، همسراستاد که زبانش از ترس بند آمده بود فقط فرياد میکشيد و بچهها نيز که با صداي گوله ازخواب پريده بودند وحشت زده فرياد میکشيدند حاجي آقا را کشتند مردم روستا سراسيمه بيرون آمده و استاد راکه خون از گردنش جاري بود به کنار جاده میرسانند و به وسيلهی يکي از اهالي روستا که با اتومبيل از قم میآمد به بيمارستان کامکار میرسانند چند روز بعد جواني که ظاهرا طلبه بود به منزل استاد مراجعه کرد وسراغ وي راگرفت پسر آقاي قلمداران او را تعقيب میكند و میبيند که وارد يکي ازحوزههاي علميه در محله يخچال قاضي شهر قم گرديد.
2- حادثه تلخ ديگر در زندگي استاد وفات ناگهاني يکي از پسرانش در سال 1360 خورشيدي بود که منجر به تألم روحي عميق وي گرديد پس از اين حادثه سکته مغزي آن مرحوم او را از فعاليت هاي قلمي وتحرک جسمي محروم ساخت وديگر نتوانست کار تأليف را ادامه دهد ليکن مطالعه را حتي الامکان رها نساخت.
3- ديگر واقعهی تلخ زندگي استاد قلمداران زنداني کردن او در زندان ساحل قم بود ازخود استاد شنيده شده که میفرمود: «روزي که من در اثر دو سکتهی مغزي پي در پي روي تخت خوابيده بودم دو نفر از طرف دادگاه انقلاب قم به منزل ما آمدند و بنده را به جرم واهي ضديت با انقلاب اسلامي با مقداري از کتابهايم با خود بردند و حتي اجازه ندادند داروهاي خود را بردارم اين در شرايطی بود که بنده اصلا قادر به کنترل ادرارم نبودم و براي مواقع ضروري دستگاه مخصوص به همراه داشتم سپس مرا به زندان ساحل قم منتقل کردند و در حالي که فقط يک پتوي زير انداز در سلول داشتم به علت شکسته بودن شيشهی سلول تا صبح از سرما به ديوار میچسبيدم و شام هم به من نرسيد زيرا ساير زندانيان چپاول کردند فقط يکي از زندانيان از سهم غذاي خودش مقداري به من داد صبح هم اوضاع به همين منوال بود لذا مجبوراً نيت روزه کردم.
البته فرزندانم جريان دستگيري و زنداني شدنم رابه منزل آيت الله منتظري که آن زمان قائم مقام رهبري بود اطلاع دادند (قابل ذکر است که آيت الله منتظري با استاد قلمداران دوستي ديرينه داشتند و از زبان استاد شنيده شده که میفرمود: آقاي منتظري کتاب حکومت در اسلام مرا در نجف آباد اصفهان درس میدادند) يک وقت ديدم چند نفر پاسدار با دست پاچگی توأم با احترام و عذرخواهي صبح همان روز مرا از زندان بيرون آوردند و به خانوادهام اطلاع داده برايم لباس بياورند سپس با گرو گرفتن سند مالکيت منزل بنده را آزاد کردند.
حالا تصور کنيد که استاد قلمداران علاوه بر لطف وعنايت خداوند متعال اگر شخصيتي مانند آيت الله منتظري با ايشان رابطه ی دوستي نمیداشت و از ايشان حمايت نمیکرد چه بر سر ايشان میآمد، لازم به ياد آوري است که اداره اطلاعات قم درسال 1374 نمايشگاهي در گلزار شهداي اين شهر برپا کرد به نام «مجاهدتهاي خاموش» که چند اثر استاد قلمداران را به عنوان افکار و عقايد انحرافي به نمايش گذاشته بودند کما اينکه در کنار آن اسناد و مدارکی عليه آيت الله منتظري نيز به چشم میخورد.
اخلاق والا و آزاد منشي استاد قلمداران
ايشان در طول زندگي شخصيتي راستگو، عفيف، راست کردار، عابد، زاهد، شجاع، سخاوتمند و صريح اللهجه بود و همهی کساني که به نحوي با ايشان ارتباط نزديک داشتهاند ايشان را انساني والا، بيپيرايه، بيتکلف، و بياعتناء به خوراک و پوشاک میشناختند. گويا استاد در اين راستا به هم نامش علي ؛ و س و ساير بزرگان دين اقتداء کرد. و زندگي اش شباهب زيادي به زندگي سلف و پيشگامان راستين اين امت داشت.
با وجوي که میتوانست در پناه نام بلند و پر آوازه و در پرتو قلم و علم و تحقيقات وافرش به مناصب و مدارج دنيوي دست يابد و براي خود و خانوادهاش زندگي مرفهي فراهم آورد اما مشي زاهدانه اش مانع گرايش او به قدرت زمان و نيل به متاع و حطام دنيا و در پيش گرفتن تقيه و همراهي با خرافات و اباطيل گرديد، و هرگز حقيقت را در پاي جو حاکم ذبح نکرد، بلکه نام و نان و متاع زود گذر دنيا را فداي حق و حقيقت نمود. خوشا به سعادتش.
آثار و تأليفات استاد قلمداران
استاد حيدر علي قلمداران علاوه بر مقالات عديدهاي که در روزنامه ها و مجلات مختلف به چاپ میرساند، تعداد قابل توجهي تأليف و ترجمه نيز دارد که همگي کتابهاي ارزنده و محققانهاي است.
1- ترجمه کتاب «المعارف المحمديه» که يکی از آثار علامه خالصی است، اين کتاب قبل از سال 1325 خورشيدي ترجمه و چاپ شده است.
2- ترجمه سه جلد کتاب «إحياء الشريعه» خالصی که تقريبا شبيه يک رسالهی توضيح المسائل بوده و با عنوان «آئين جاويدان» در سالهای 1330، 36، و37 به چاپ رسيده است.
3- «آيين دين يا احکام اسلام» ترجمه کتاب «الإسلام سبيل السعاده والسلام» اين نيز از آثار علامه خالصی است که در سال 1335 خورشيدي ترجمه و چاپ شده است.
4- تأليف کتاب مشهور «ارمغان آسمان» در سال 1339 خورشيدي که قبلا به صورت سلسله مقالاتي در روزنامه ی وظيفه چاپ و منتشر شد.
5- «ارمغان الهي» در اثبات وجود نماز جمعه در سال 1339 که ترجمه کتاب «الجمعه» علامه خالصی است.
6- رساله ی حج يا کنگرهی عظيم اسلامي در سال 1340 شمسي.
7- رساله ی «مالکيت در ايران از نظر اسلام» که دستنويس آن با خط خودش باقي مانده و هنوز چاپ نشده است.
8- قيام مقدس حسين ؛ و س.
9- تأليف جلد اول کتاب ارزنده و معروف «حکومت در اسلام» درسال1343 خورشيدي که طي 68 مبحث اهميت و کيفيت تشکيل حکومت از نظر اسلام را بررسي کرده است، و تا آن زمان در نوع خود بي سابقه و بي بديل بود و شايد بتوان ادعا نمود که تاکنون نيز نظير آن در ايران تأليف نشده است.
از استاد شنيده شده که ميفرمود آيت الله منتظري اين کتاب را قبل از انقلاب در نجف آباد اصفهان درس میداده است.
انگيزه ی تأليف اين کتاب را استاد چنين بيان داشته است: «در شب دوشنبه بيست و هفتم محرم الحرام سال 1384 قمري برابر با هيجدهم خرداد ماه 1343 خورشيدي در خواب ديدم که با چند نفر در صحراي کربلا هستيم و چنين مینمود که وجود سيد شهيدان و سرور آزادگان حسين ؛ از دنيا رفته و جنازهی شريف ايشان در زمين به جاي مانده و من بايد ايشان را غسل دهم، و ظاهرا کساني هم با من همکاري خواهند کرد، من خود را آماده کردم و لنگي پيچيدم و خواستم وضو بگيرم که از خواب بيدار شدم، و تعبير اين خواب را چنين نمودم که من با نوشتن اين رساله ی شريف و آثار ديگر چهرهی حقيقي و نوراني دين مبين اسلام را از گردهاي اوهام و خرافات خواهم شست و پيکر مقدس اسلام را آنگونه که هست براي مردم نمايان خواهم کرد، لذا به شکرانه اين نعمت به قيام تهجد اقدام کردم. والحمد لله.
پس از آن با استفاده از يادداشتهايي که در اين موضوع تهيه کرده بودم بلافاصله صبح همان روز يعني هجدهم خردادماه 1343 خورشيدي در قريه ی ديزيجان قم هنگامي که تعطيلات تابستان را مي گذراندم به کار تأليف اين رساله پرداختم».
10- آيا اينان مسلمانند؟ در سال 1344 شمسي.
اين کتاب کم حجم، ترجمهی وصيت نامهی علامه خالصی در بيمارستان است که در سال 1377 هجري قمري به منشي خود املا فرمود و بعدا تحت عنوان «هل هم مسلمون» به چاپ رسيد، نيز به ضميمهی آن رسالهی کوتاهي است، به نام «ايران در آتش ناداني» که ترجمهی قسمتهايي از کتاب «شر و فتنه الجهل في ايران» اثر علامه خالصی میباشد.
11- مجموعهی پنج قسمتي«راه نجات از شر غلات» که در سالهاي پنجاه تا پنجاه و چهار نوشته شد و مباحث ذيل را شامل میشود: علم غيب، امامت، بحث در ولايت و حقيقت آن(که تا کنون چاپ نشده) بحث در شفاعت، بحث در غلو و غاليان که به ضميمهی شفاعت به چاپ رسيد، و بحث در حقيقت زيارت و تعمير مقابر، که به نام زيارت و زيارتنامه منتشر شد.
12- کتاب «زکات» که احتمالا در سال 1351 شمسي با همکاري مرحوم مهندس مهدي بازرگان در شرکت سهامي انتشار به چاپ رسيد و تا مدتي از انتشار آن جلوگيري به عمل آمد.
13- کتاب «خمس» که تقريبا همگام با کتاب «زکات» يا کمي پس از آن نگارش يافت اما به علت حساسيت روحانيت شيعه نسبت به موضوع خمس کتاب تحويل چاپ خانه نگرديد، و تعدادي از همفکران استاد در اصفهان آن را تايپ نموده و با هزينه خودشان تکثير و منتشر کردند. البته ردهايي نيز بر اين کتاب به وسيله اشخاصی همچون آيت الله ناصر مکارم شيرازي، و رضا استادي و غيره نوشته که آن مرحوم پاسخ کليه آن ردود را نوشته و تعدادي را ضميمه ی کتاب خمس نموده است.
14- کتاب «شاهراه اتحاد» که اين کتاب هم به سبب حساسيت شديد روحانيت شيعه نسبت به موضوع کتاب به صورت تايپ شده تکثير و مخفيانه منتشر شد. اما نه توسط استاد بلکه توسط دوستاني در تهران اين امر را به عهده داشتند. اين کتاب حاوي بررسي حوادث پس از رحلت رسول خدا ص واقعهی سقيفهی بني ساعده و موضوع خلافت پيامبر اسلام ص و بحث جنجال بر انگيز امامت بود.
15- شخصي روحاني به نام «ذبيح الله محلاتي» چند سال قبل از پيروزي انقلاب جزوه اي نوشت تحت عنوان «ضرب شمشير بر منکر غدير» و مطالب خلاف حقيقت در آن خبر درج کرد.
استاد قلمداران نيز رسالهاي در جواب آن نگاشت به نام «پاسخ يک دهاتي به آيت الله محلاتي»!
16- جلد دوم «حکومت در اسلام» که در سال 1358 خورشيدي انتشار يافت و به بررسي وظايف حکومت و حاکم اسلامي پرداخت.
17- سنت رسول از عترت رسول ص.
اين بود معرفي کوتاهي از آثار استاد حيدر علي قلمداران.
اما قابل ذکر است که استاد علاوه بر تأليف و تصنيف و ترجمه و نوشتن مقالات ديني، سخنراني ها و جلسات تحقيقي بسياري نيز در شهرهاي تهران (مسجد گذر و زير دفتر در زمان امامت آيت الله سيد ابوالفضل برقعي) و تبريز و اصفهان داشتند، همچنين طی يکي از سفرهايشان به کربلا در روز عاشورا سخنراني مهمي در صحن قبر امام حسين س ايراد فرمود که متن آن در کتاب «زيارت و زيارتنامه» آمده است.
اين دانشمند محقق و چهرهی کم نظير ايران زمين پس از سالها تحمل مشقات و رنجهاي زندگي، مجاهدت در راه نشر احکام و حقايق دين مبين اسلام و تحمل هشت سال بيماري طاقت فرسا که توأم با صبري ايوب وار بود در روز جمعه 15/02/68 بعد از سحر روز 29 رمضان المبارک 1409 قمري در سن هفتاد و شش سالگي دار فاني را وداع گفت. و به ديدار معبود يگانه اش شتافت، و عصر همان روز با حضور عده اي از همفکرانش و طي مراسمي ساده و عاري از هرگونه بدعت و تشريفات خرافي زائد پس از اقامه ی نماز به خاک سپرده شد.
خداوند متعال از ايشان و ساير دعوتگران و مصلحان راضي و خشنود گردد.
در پايان اين نکته را بايد عرض کنم که ما معتقديم دين الله و شريعت پاک وبي آلايش مصطفي ص بالاخره غالب خواهد شد، و ازميان توده ی مردم که عشق ومحبت دين در اعماق وجودشان ريشه دارد حتما کساني بلند خواهند شد و گرد و غبار خرافات از چهرهی نازنين اسلام عزيز را خواهند زدود و آئينه حق را با آب زلال ايمان و يقين و اخلاص و تقوا و مجاهدت صيقل خواهند بخشيد اگر چه همانند آيت الله برقعي بر سر نماز گلوله برسرش شليک کنند يا همانند استاد قلمداران در آغوش فرزندانش بر گلويش گلوله شليک کنند يا صدها و هزارها نمونهی ديگر از فداکاري ها و مجاهدت هايي که در صفحات زرين تاريخ به ثبت رسيده است اما مطمئنا کسي که طعم شيرين حقيقت را بچشد از تير و گلوله و مردن نمیترسد بلکه عاشقانه به آغوش مرگ و شهادت پر افتخار میرود اما حاضر نيست تن به ذلت دهد يا دست از حق پرستي بردارد.
پس مژده باد به همه حق جويان و حق پرستان و عاشقان و شيفتگان حق و حقيقت و پيروان راستين اسلام خالص و دين بي آلايش و شريعت شامل و کامل محمدي صلوات الله وسلامه عليهم.
خدايا تو را سپاس که ما را با نعمت اسلام خالص و پاک از شرک و خرافات و بدعتها سر افراز کردي و افتخار بخشيدي پس برروح پاک همه رهروان راه حق بويژه صاحب اين کتاب استاد حيدر علي قلمداران هزاران رحمت فرست. آمين.
ناشر
آبان 1388 خورشيدي